بررسی کیفیت خواب بیماران مبتلا به سردردهای میگرنی

جنسیت

سن دقیق (برای مثال 25 سال)

وضعیت تاهل

وضعیت اشتغال

در طی ماه گذشته:

1. معمولا شب‌ها چه ساعتی می‌خوابید؟

در طی ماه گذشته:

2. از زمانی که به خواب می‌روید، چقدر (به دقیقه) طول می‌کشد تا خواب‌تان ببرد؟

در طی ماه گذشته:

3. معمولا صبح‌ها چه ساعتی از خواب بیدار می‌شوید؟

در طی ماه گذشته:

4. میزان خواب واقعی شما در شب چند ساعت است؟

الف. با گذشت 30 دقیقه نیز نمی‌توانید بخوابید:

ب. نیمه‌های شب یا صبح زود از خواب بیدار شدن:

پ. مجبور به دوش گرفتن قبل از به خواب رفتن:

ت. عدم توانایی نفس کشیدن راحت در خواب:

ث. در خواب با صدای بلند خروپف کردن:

ج. احساس سرمای زیاد(در هنگام به خواب رفتن و یا در جریان خواب بودن که باعث بیدار شدن می‌شود):

چ. احساس گرمای شدید(در هنگام به خواب رفتن و یا در جریان خواب بودن که باعث بیدار شدن می‌شود):

ح. خواب‌های بد دیدن:

خ. شکایت از درد داشتن در طی خواب:

6. در طی ماه گذشته، چندبار برای به خواب رفتن مجبور به استفاده از دارو(دستور داده شده توسط پزشک یا خارج از دستور) شده‌اید؟

7. در طی ماه گذشته، چندبار در حین رانندگی، خوردن غذا یا شرکت در فعالیت‌های اجتماعی در بیدار ماندن مشکل داشته‌اید؟

8. در طی ماه گذشته، چندبار این احساس را داشته‌اید که شور و ذوق به دست آوردن چیزها را ندارید؟

9. در طی ماه گذشته، در کل کیفیت خواب خود را چگونه توصیف می‌کنید؟

1. هنگام درد، درد برایم وحشتناک است و احساس می‌کنم مرا از پای در خواهد آورد.

2. هنگام درد، درد برایم وحشتناک است و احساس می‌کنم که هرگز بهتر نمی‌شود.

3. هنگام درد، احساس می‌کنم به آخر خط رسیده ام.

4. هنگام درد، می‌ترسم که دردم بدتر شود.

5. هنگام درد، احساس می‌کنم که نمی‌توانم آن را بیش از این تحمل کنم.

6. هنگام درد، نگرانم که نکند اتفاق بدی بیوفتد.

7. هنگام درد، به تجربیات دردناک دیگری فکر می‌کنم.

8. هنگام درد، بطور دائم به اینکه درد چقدر آزاردهنده است فکر می‌کنم.

9. هنگام درد، به اینکه چقدر دلم می‌خواهد دردم پایان یابد فکر می‌کنم.

10. هنگام درد، با نگرانی می‌خواهم که دردم پایان یابد.

11. هنگام درد، نمی‌توانم آن را از ذهنم خارج کنم.

12. هنگام درد، همیشه نگرانم که آیا دردم تمام می‌شود یا نه.

13. هنگام درد، برای کاهش شدت آن هیچ کاری از دستم برنمی‌آید.

1. خشم‌هایی را که در گذشته تجربه کرده ام مدام در ذهنم تکرار می‌کنم.

2. به بی عدالتیهایی که در حقم شده خیلی فکر می‌کنم.

3. مدتها به وقایعی که مرا خشمگین کرده‌اند فکر می‌کنم.

4. وقتی اختلافات تمام می‌شوند، خیالپردازی‌های تلافی جویانه ام تا مدتها ادامه می‌یابند.

5. به حوادث خاصی در گذشته‌های خیلی دور فکر می‌کنم و آنها هنوز هم مرا خشمگین می‌کنند.

6. به سختی می‌توانم کسانی که مرا آزرده‌اند ببخشم.

7. بعد از هر مشاجره، مدام توی ذهنم با طرف می‌جنگم.

8. قبل از اینکه بخوابم، خاطرات خشمهای گذشته به ذهنم هجوم می‌آورند.

9. هروقت خشمگین می‌شوم تا مدتها به آن فکر می‌کنم.

10. بعضی وقتها نمی‌توانم فکرم را از درگیری خاصی آزاد کنم.

11. وقایعی که مرا خشمگین می‌سازند، تجزیه و تحلیل می‌کنم

12. در مورد دلایل بدرفتاری دیگران، با خودم فکر می‌کنم.

13. رویا پردازی‌ها و خیالپردازی‌های خشونت آمیز دارم.

14. در مورد چیزهای خاصی توی زندگیم احساس خشم دارم.

15. وقتی کسی مرا خشمگین می‌کند، نمی‌توانم فکر انتقام‌گیری از وی را از سرم بیرون کنم.

16. وقتی کسی مرا خشمگین می‌کند، مدتها فکر می‌کنم چرا اینطور شد.

17. حتی خاطره ناراحتی‌های کوچک هم تا مدتی مرا آزار می‌دهد.

18. وقتی چیزی مرا خشمگین می‌کند، بارها و بارها آن را توی ذهنم مرور می‌کنم.

19. خشمهایی را که در گذشته تجربه کرده‌ام، توی ذهنم بارها بازسازی می‌کنم.

1. ایجاد ارتباط برایم آسان است. 

2. به خودم اجازه می‌دهم که به دیگران وابسته باشم.

3. در روابطم اغلب نگرانم که طرف مقابل واقعا دوستم نداشته باشد.

4. آنقدر که من دوست دارم به دیگران نزدیک شوم، دیگران به اندازه من تمایل به این ارتباط ندارند.

5. دوست دارم به دیگران متکی باشم.

6. از اینکه کسی به من نزدیک شود ناراحت نمی‌شوم.

7. فکر می‌کنم وقتی به دیگران احتیاج دارم هیچگاه در دسترس نیستند.

8. از اینکه به مردم نزدیک باشم راحت نیستم.

9. در روابطم اغلب نگرانم که طرف مقابلم نخواهد ارتباطش را با من ادامه دهد.

10. وقتی احساساتم را به دیگران نشان می‌دهم، می‌ترسم که آنها همان احساس را درباره من نداشته باشند.

11. در ارتباطاتم اغلب از خود می‌پرسم آیا طرف مقابل واقعا به من توجه دارد.

12. به راحتی می‌توانم با دیگران روابط دوستانه نزدیک برقرار کنم.

13. وقتی کسی خیلی با من صمیمی می‌شود، عصبی می‌شوم.

14. می‌دانم وقتی که به دیگران نیاز داشته باشم، آنها در دسترس خواهند بود.

15. دلم می‌خواهد به مردم نزدیک شوم اما می‌ترسم به من صدمه بزنند.

16. فکر می‌کنم که مشکل است که آدم به دیگران کاملا اعتماد کند.

17. اغلب مردم می‌خواهند با من صمیمی‌تر از آن حدی بشوند که من احساس راحتی می‌کنم.

18. مطمئن نیستم که بتوانم به افرادی تکیه کنم که به هنگام نیاز در دسترس باشند.